گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
پرسش‌های اساسی جنگ نقد و بررسی جنگ ایران و عراق
جلد چهارم
نتیجه گیری فصل چهارم‌





گسترش دامنه‌ی جنگ، با تشدید درگیری در منطقه خلیج فارس و تداوم عملیات ایران پس از فتح فاو و ناکامی عراق در آنچه به نام دفاع متحرک

[ صفحه 269]

برای بازپس‌گیری فاو و سایر مناطق انجام داد، تدریجا اراده بین‌المللی را برای پایان دادن به جنگ تقویت کرد.
پیامد چنین تحولی در درجه نخست افزایش فشار بر ایران بود که در عرصه‌ی سیاسی - بین‌المللی با تصویب قطعنامه 598 و در عرصه‌ی نظامی با حضور گسترده نیروهای نظامی امریکا در خلیج فارس و اسکورت نفتکش‌های کویت آشکار شد.
استراتژی ایران در برابر تحولات جدید دو گانه بود؛ بدین معنا که در برابر قطعنامه 598، ایران از تغییرات جدید و تفاوت این قطعنامه با سایر قطعنامه‌ها، استقبال کرد و لذا آن را کاملا رد نکرد و برای اجرای قطعنامه از طریق همکاری با دبیر کل و جابه‌جایی در بندهای قطعنامه تلاش کرد.
ایران در برابر حضور امریکا در خلیج فارس، به دلیل نگرانی از اهداف و نیات امریکا و پیامدهای اسکورت نفتکش‌ها در حمایت از عراق، استراتژی مقابله را برگزید و همین امر درگیری محدود ایران و امریکا و تمرکز بخشی از توان ایران را برای مقابله با امریکا موجب شد.
ایران برای ادامه‌ی جنگ، به دلیل بن‌بست در منطقه‌ی جنوب، گسترش جنگ را در منطقه‌ی شمال غرب برای گشایش جبهه‌ی جدید و همکاری با معارضان کرد عراقی مورد توجه قرار داد. تحقق اهداف ایران در منطقه‌ی شمال غرب، به این کشور فرصت می‌داد تا مجددا جنگ را در منطقه‌ی جنوب در فرصت مناسب و با غافلگیری دنبال کند.
عراقی‌ها روند جنگ را به دلیل بن‌بست عملیاتی ایران در منطقه‌ی جنوب، صدور قطعنامه‌ی 598 و حضور امریکا در خلیج فارس و تشدید درگیری میان ایران و امریکا، به سود خود ارزیابی می‌کردند. فرصت تمرکز توان سیاسی - نظامی ایران برای درگیری با امریکا در خلیج فارس و ناتوانی از اجرای عملیات در منطقه‌ی جنوب، موقعیت را برای تغییر استراتژی عراق از پدافند به آفند فراهم ساخت.
عراق تدریجا با انباشت تجهیزات رو به رو شده بود و لذا برای شکستن بن‌بست جنگ با کمک مستشاری روس‌ها استراتژی خود راتغییر داد. پس از

[ صفحه 270]

اجرای عملیات سالانه ایران فرصت و زمان لازم برای تحقق استراتژی جدید عراق فراهم شد، تا عراقی‌ها نسبت به منطقه‌ی مورد نظر ایران و تخلیه‌ی توان ایران اطمینان حاصل نمایند. آغاز حملات موشکی عراق به شهرها و به ویژه تهران از نظر روانی نگرانی گسترده‌ای در ایران ایجاد کرد.
پس از اجرای عملیات والفجر 10 در منطقه‌ی حلبچه، عراقی‌ها با اطمینان از اجرای عملیات سالانه‌ی ایران، حمله‌ی به فاو را - که از مدت‌ها قبل طراحی شده بود - با کمک اطلاعات امریکا و همزمان با حمله‌ی امریکا به سکوهای نفتی ایران، آغاز کردند. سقوط فاو موازنه‌ی روحی - روانی را، که عراق مدت‌ها به دنبال آن بود، به نفع این کشور تغییر داد و همین امر منشأ ادامه‌ی حملات عراق به سایر مناطق و بازپس‌گیری آن بود.
بدین ترتیب، عراق پس از بازپس‌گیری مناطق خود و تهدید مجدد خاک ایران، موقعیتی را به وجود آورد که ایران جز پذیرش قطعنامه‌ی 598 گزینه‌ی دیگری نداشت. ضمن اینکه حمله‌ی ناو امریکا به هواپیمای مسافربری ایرباس و تهدید عراق به استفاده از سلاح شیمیایی برای حمله به شهرهای ایران و تهران و سایر ملاحظات در اتخاذ این تصمیم نقش اساسی داشت.
پذیرش قطعنامه از جانب ایران و متقابلا حملات منافقین و ارتش عراق از منطقه‌ی غرب و جنوب، اوضاع بین‌المللی و داخلی ایران را به زیان عراق تغییر داد و همین امر، منشأ فشار بین‌المللی به عراق و بسیج نیرو به جبهه‌ها بود. برآیند تحولات اخیر و شکست منافقین و عراق سبب شد تا عراق نیز موافقت خود را با پذیرش قطعنامه‌ی 598 و در نتیجه برقراری آتش‌بس اعلام کند.

[ صفحه 277]


نتیجه گیری‌

درباره‌ی نحوه‌ی پایان جنگ «تاکنون پرسش‌ها، پاسخ‌ها، تحلیل‌ها و موضع‌گیری‌های متفاوتی ارائه شده است. با وجود این در کانون این مباحث و مجادلات، از اصل خاتمه دادن به جنگ پرسش نمی‌شود؛ بلکه روش آن را نقد و بررسی می‌کنند. تصور می‌شد جنگ با پیروزی نظامی ایران و سقوط صدام به پایان برسد، ولی نه تنها این مهم واقع نشد، بلکه ضعف ما در حفظ مناطق تصرف شده در ماه‌های پایانی جنگ، سرنوشت جنگ را تغییر داد و ایران با پذیرش آتش‌بس جنگ را خاتمه داد.
امام خمینی برای مهار پیامدهای پذیرش قطعنامه و واکنش‌های احتمالی، توضیح علت این تصمیم‌گیری را به آینده واگذار کردند. تا کنون تلاش برای تبیین «چرایی و چگونگی پایان جنگ» طرح چند نظریه و تحلیل را موجب شده است. نقش دشمنان خارجی در حمایت از عراق و واگذاری کلیه‌ی کمک‌های اطلاعاتی، مالی و تسلیحاتی و در مقابل، تحریم تسلیحاتی و اقتصادی ایران همراه با فشارهای بین‌المللی به این کشور نظریه‌ای را تبیین کرد و اطلاعات نسبتا گسترده‌ای در چارچوب این تحلیل انتشار یافته است. تنش میان صدام با امریکا پس از اشغال کویت و انتشار برخی اطلاعات، در تعمیق این نظریه نقش بسزایی داشته است.
نظریه دیگری که اخیرا مطرح شده است، بر عوامل نظامی و اقتصادی تأکید می‌کند. عامل اقتصادی در گذشته هم بیان می‌شد ولی نامه‌ی دولت به امام درباره‌ی ناتوانی این پشتیبانی از جنگ موضوع جدیدی است. اخیرا درباره‌ی عوامل نظامی، علاوه بر اشاره به نامه‌ی فرمانده‌ی وقت سپاه برای درخواست

[ صفحه 278]

امکانات بر این موضوع تأکید می‌شود که پیروزی‌های نظامی برای پشتیبانی از تلاش‌های سیاسی کافی نبود.
از طرف دیگر، در پاسخ به نظریه‌ی فوق، به استراتژی سیاسی جنگ و میزان پشتیبانی کشور از تلاش‌های نظامی، انتقاد می‌شود و آن را از عوامل مؤثر در طولانی شدن جنگ و نحوه‌ی پایان آن می‌دانند.
اپوزیسیون در انتقاد از علل ادامه‌ی جنگ پس از فتح خرمشهر، «مدیریت و تصمیم‌گیری» در جنگ را مورد توجه و نقد قرار داده است و بر این موضوع تأکید می‌کند که ایران باید قطعنامه‌ی 598 را پس از تصویب می‌پذیرفت و این تأخیر اشتباه بود؛ زیرا با تغییر اوضاع نظامی، ایران در موقعیت نامطلوب، قطعنامه را پذیرفت.
مباحث و مجادلات و نقدها و بررسی‌هایی که درباره‌ی علل جنگ می‌شود جوهری سیاسی دارد. به همین دلیل، آنچه تاکنون مطرح شده است به لحاظ اطلاعات، تحلیل و نظریه‌پردازی برای تبیین گذشته و ارائه راه‌حل نظامی آینده کاستی‌های گسترده و عمیقی دارد. به نظر می‌رسد تا زمانی که انگیزه‌ی سیاسی بر نقد و بررسی و پاسخ‌ها غلبه دارد دستیابی به تبیینی جامع و کارامد از تحولات جنگ دور از دسترس خواهد بود.
درباره‌ی پایان جنگ، در مباحث روابط بین‌الملل خلأیی تئوریک وجود دارد ولی اخیرا بر چهار نظریه‌ی «پیروزی یا شکست»، «تغییر رهبری»، «سود و زیان» و «تغییر پارادایم، نظم دوم» تأکید می‌شود. ولی به نظر می‌رسد پایان یافتن جنگ ایران و عراق را بر اساس هیچ یک از این نظریه‌ها به صورت قطعی و سرنوشت‌ساز نمی‌توان تبیین کرد. بر اساس شواهد و قرائنی در چارچوب برخی نظریه‌ها به طور نسبی می‌توان تحولات جنگ را تبیین کرد.
روش تحقیق در این کتاب بررسی تحولات جنگ با تأکید بر استراتژی ایران و عراق در حدفاصل فتح خرمشهر تا پایان جنگ است. فرض بر این است که عوامل مختلفی در تعیین نهایی سرنوشت جنگ نقش و تأثیر داشته است ولی پیروزی عراق در ماه‌های پایانی جنگ تأثیر قطعی و نهایی در

[ صفحه 279]

تصمیم‌گیری ایران گذاشت و این موضوع را می‌توان در چارچوب استراتژی ایران و عراق بررسی کرد. با تأکید بر استراتژی ایران و عراق تا اندازه‌ای به منطق و روش تحولات جنگ توجه و به سایر متغیرها هم اشاره شده است.
استراتژی ایران پس از فتح خرمشهر تصرف یک منطقه با اهمیت بود که ادامه‌ی جنگ را برای عراق و حامیانش دشوار نماید و در نتیجه با تأمین خواسته‌های ایران جنگ به پایان برسد.
استراتژی عراق، دفاع مطلق بر روی زمین و تضعیف بنیه‌ی اقتصادی ایران بود که با حمله به خارک و نفتکش‌ها و جنگ شهرها برای تضعیف پشت جبهه‌ی ایران آن را دنبال می‌کرد. عراق تصور می‌کرد ناکامی نظامی ایران و تحلیل قوای این کشور همراه با مداخله‌ی قدرت‌های خارجی و فشار به ایران سرانجام به خاتمه یافتن جنگ می‌انجامد.
محور استراتژی ایران پیروزی در منطقه‌ایی حساس و استراتژی عراق جلوگیری از پیشروی قوای نظامی ایران و دفاع از مواضع خود بود. استراتژی سیاسی ایران متقاعد ساختن حامیان عراق و تعامل با آن‌ها و استراتژی عراق کسب حمایت بیشتر و فراهم سازی مداخله‌ی قدرت‌ها و افزایش فشار به ایران بود.
عنصر خارجی در استراتژی ایران با تعامل بیشتر، به توافق ضمنی برای حذف صدام منجر شد و عراق زمینه‌ی مداخله نظامی قدرت‌های بزرگ در خلیج فارس و درگیری ایران و امریکا و فشار سیاسی و بین‌المللی به ایران را فراهم کرد.
سال 1365 در شکل‌گیری روند نهانی جنگ تأثیری سرنوشت‌ساز داشت. پیروزی ایران در عملیات فاو، دفاع در برابر استراتژی دفاع متحرک عراق و اجرای سلسله عملیات کربلا، به ویژه طراحی و اجرای عملیات کربلای 4 و کربلای 5 به منزله اوج و تکامل پیروزی نظامی ایران بود. این پیروزی‌ها نشان داد خطوط دفاعی عراق آسیب‌پذیر است و عراق حتی با دست زدن به دفاع متحرک به تغییر موازنه نظامی قادر نیست.

[ صفحه 280]

با وجود پیروزی‌های نظامی در سال 1365 استراتژی ایران در نقطه‌ی اوج خود با بن‌بست روبه‌رو شد. در واقع، اگر قرار بود ایران با پیروزی نظامی به جنگ پایان دهد باید با این پیروزی‌ها، استراتژی ایران به نتیجه می‌رسید. حال آنکه نه تنها این امر واقع نشد بلکه با افشای ماجرای مک فارلین در آبان 1365 معادلات سیاسی - نظامی جنگ تحت تأثیر این واقعه تغییر کرد.
استراتژی عراق هم در سال 1365 به بن‌بست رسید؛ زیرا از دست دادن فاو و شرق بصره و شکست استراتژی دفاع متحرک نشان داد سرنوشت جنگ روی زمین تعیین می‌شود و عراق استراتژی مناسبی برای کسب پیروزی در زمین ندارد.
آثار و پیامدهای بن‌بست در استراتژی ایران و عراق در سال 1366 آشکار شد. فشار سیاسی - نظامی بین‌المللی بر ایران نیز متغیری جدید و تعیین کننده بود که وارد معادلات جنگ شد. درگیری ایران و امریکا در خلیج فارس و بن‌بست تاکتیکی ایران در منطقه‌ی جنوب، ایران را در وضعیت دشواری قرار داد. عراق از فرصت استفاده کرد و با افزایش توان نظامی و با کمک مستشاری روس‌ها استراتژی خود را از تدافعی به تهاجمی تغییر داد. عراق روند جدیدی را با حمله‌ی موشکی به تهران آغاز کرد و با بمباران حلبچه، با استراتژی جدید ایران در شمال غرب، که پیشروی در عمق خاک عراق با کمک اکراد معارض بود، مقابله کرد و سپس با بازپس‌گیری فاو تعادل نظامی - سیاسی و روانی را به سود خود تغییر داد.
بازپس‌گیری مناطق تصرف شده به وسیله عراق که در حکم شوک نظامی بود و نیز برخی تهدیدات و فشارهای خارجی و همچنین قول مساعد به ایران مبنی بر اینکه عراق متجاوز شناخته شده موجب شد ایران آتش‌بس و خاتمه‌ی جنگ را بپذیرد.